لیلی زیر درخت انار نشست.درخت انار عاشق شد.
گل داد سرخ سرخ.
گلها انار شد داغ داغ.
هر اناری هزار دانه داشت.
دانه ها عاشق بودند.
دانه ها توی انار جا نمیشدند.
انار کوچک بود.
دانه ها ترکیدند.
انار ترک برداشت.
خون انار روی دست لیلی چکید.
لیلی انار ترک خورده را از شاخه چید.
مجنون به لیلی اش رسید.خدا گفت: راز رسیدن فقط همین است.
کافی است انار دلت ترک بخورد.
:: موضوعات مرتبط:
داستانک ,
,
:: برچسب‌ها:
انار ,
اناردل ,
عکس انار ,
گل انار ,
عاشقانه ,
داستان ,
داستان کوتاه ,
داستان لیلی ,
|
امتیاز مطلب : 18
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
عضو شوید
عضویت سریع
آمار مطالب
آمار بازدید
